کتاب «داگلی بغلی و پخت و پز پرماجرا» داستان دیگری درباره داگلی، بچهخرس دوستداشتنی و عاشق عسل و بغل است. در این داستان گوسفندها مشغول پختن کیک عسلی هستند و داگلی بیصبرانه منتظر است تا آن را بچشد، آخر او عاشق عسل است و هیچ خوراکی بدون عسل از گلویش پایین نمیرود. کیکهای عسلی آماده میشود و گوسفندها هم که حسابی گرسنهشان شده تمام کیکها را میخورند و هیچچیز عسلی برای داگلی باقی نمیماند. اما داگلی گرسنهاش است باید چیزی بخورد.