در این کتاب آمده است: ساده ترین و معمول ترین راه خلاص شدن از کابوس مرگ فکر نکردن به آن است.شبیه آن غژغژ ضعیفی است که گاهی از ماشینمان می شنویم.
اما مرگ را نه میتوان علاج کرد و نه کنترل .خیره شدن به پرده نمایش در آن بالا مانع از افتادنش نمی شود.فکر کردن مدام به مرگ به امید دفع خطر آن مثل کار آدم های وسواسی است که دائما دستهایشان را می شویند آنها همیشه احساس می کنند کثیف و ناپاکند و امیدوارند که شستن و آب کشیدن کافی تهدید آلودگی را برطرف کند.اما میکروب هم مانند مرگ همیشه با ماست.هیچ مناسک و آدابی نیست که تهدید آنها را رفع کند یا چیزی که به ما اطمینان بدهد فاصله ای میان ما و آنها وجود دارد.