در کتاب آمده است:تمام داستانهای عاشقانه آنطور که ما میخواهیم به پایان نمیرسند، اما اغلب همین باعث میشود ارزش شنیده شدن داشته باشند. این کتاب را به این خاطر مینویسم که همسرم به دلیل ابتلا به سرطان تخمدان فوت کرد. اما قبل از اینکه کتاب را زمین بگذارید، لطفاً این را بدانید: قرار نیست این کتاب داستانی احساسی درباره مرگ باشد؛ نمیتواند که باشد.
نیرویی خلاق الهامبخش نوشتن این کتاب است: زنی که زندگیاش را وقف خانواده، اجتماع و ارتباط کرد و از آن روحیههایی داشت که بیشتر به آنها نیاز داریم. اگر زنده بود، حتماً از داستان تلخی که روایتگر پایان زندگی است بدش میآمد، چون ما بیش از بیستوشش سال در کنار هم زندگی فوقالعادهای داشتیم. ایمی آدم منحصربهفردی بود. اصلاً دلش نمیخواست داستان زندگیمان بیمزه و ترحمآمیز به تصویر کشیده شود، چون راستش را بخواهید، واقعیت زندگی ما هرگز چنین چیزی نبود.