کتاب «شهر و شهر» نوشتهی چاینا میهویل توسط نریمان افشاری به فارسی برگردانده شده است. در توضیح پشت جلد اثر به نقل از «گاردین» آمده: «میهویل در این اثر با ظرافت، استعارهای از زندگی مدرن میسازد که در آن عادت به «ندیدن»، ما را قادر میسازد که چیزهایی که مستقیما بر زندگی آشنای ما تاثیر ندارند، را نادیده بگیریم. اما نمیخواهد که ما داستان او را به عنوان یک تمثیل بدانیم بلکه آن را در قالب یک داستان پلیسی جنایی که در موقعیتی عجیبوغریب روی میدهد به ما عرضه میکند و خود را به عنوان نویسندهای اصیل و باهوش اثبات میکند.»
در بخشی از داستان میخوانیم: «بازرس! سر برگرداندم به طرف صدا. کسی قهوه تعارفم کرد، من فقط سر تکان دادم و به زنی که آمده بودم ببینمش نگاه کردم. کنار شیب زمین اسکیت افتاده بود. هیچ سکونی به پای سکون مردهها نمیرسد. باد موهایشان را در هم میریزد، همانطور که موهای او را در هم میریخت، اما اصلا هیچ واکنشی نشان نمیدهند. در وضعیت زشتی افتاده بود، پاهایش جوری کجومعوج بود انگار تازه میخواهد بلند شود، و بازوهایش هم به شکلی عجیب در هم پیچیده بود، صورتش اما رو به زمین بود. زن جوانی بود، با موهای قهوهای دماسبی که مثل یک بته از پس کلهاش بیرون زده بود.»
کتاب «شهر و شهر» نوشتهی چاینا میهویل با ترجمهی نریمان افشاری از سوی انتشارات هیرمند منتشر شده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.