شر چیست؟ جایگاهش کجاست؟ آیا اصلا جایگاهی دارد؟ اسمی است که سرشتی ذاتی دارد، یا صفتی است که ما به رفتارهای شرارتبار میدهیم؟ چه تفاوتی هست بین شر و رذیلت؟ و عمدی بودن جرم و گناه ما چه تاثیری بر ماهیت عمل ما میگذارد؟
خانم دارل کوئن، با نقد دیدگاه اخلاقگرایان و خردگرایان، به طرح این نظریه میپردازد که منشأ شر، برخلاف آنچه همگان میپندارند، خشونت نیست بلکه رنج ناشی از جهل زیسته است که به پریشانیهایی چون خودشیفتگی، ملال، ریاکاری، توهمات خیالبافانه، خیانت، اهریمنسازی از دیگران و جزماندیشی میانجامد. نویسنده سازوکار این پریشانیها را در شخصیتپردازی قهرمانان آثاری چون آقای ریپلی بااستعداد اثر پاتریشیاهای اسمیت، مفیستوی کلاوس مان، دکتر جکیل و مستر هایدِ رابرت لوئیس استیونسون، تنگنای هنری جیمز، کمدی الهی دانته، رسالۀ ائوتوفرونِ افلاطون، و بخشهایی از انجیل باز مینمایاند و با زبانی همدلانه خواننده را به شناخت عمیق ریشهها و مبانی تکوین شر فرامیخواند.